سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Hossein Panahi

A.l.e.A.h.m.a.d

حسین پناهی کی بود؟<\/h3>



دیدم سالگرد حسین پناهی شده
و من هنوز مطلبی در موردش توی سایت نذاشتم! تصمیم گرفتم که چند تا از
اشعار و همینطور بیوگرافی این هنرمند رو هم توی سایت بذارم.

حسین پناهی دژکوه در ???? در روستای دژکوه از توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت-سوق)در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد.

پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و
خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از
پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.چند
ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله
ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.از حسین می پرسد که فضله ی موشی
داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن
نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است،ولی اینرا هم می دانست
که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید
تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و
بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم
فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این
اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.حسین به تهران آمد و در
مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه
نویسی را گذراند.
پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند
نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق
ماند.
با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی
خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی
دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.
نمایش های دو مرغابی درمه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و
کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد.

در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از
رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی
بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه
شعر او با نام من و نازی در ???? منتشرشد،این مجموعه ی شعر تا کنون بیش از
شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.

کارنامه هنری

فیلم ها :
گذرگاه /گال/تیرباران /هی جو/نار و نی /در مسیر تندباد /ارثیه /راز کوکب/
سایه خیال/چاووش /اوینار /هنرپیشه/مهاجران /مرد ناتمام /روز واقعه/آرزوی
بزرگ/بلوغ /مریم مقدس /قصه های کیش ( اپیزود اول، کشتی یونانی ) /بابا عزیز

مجموعه های تلویزیونی :
محله بهداشت/گرگها/رعنا/آشپزباشی/کوچک جنگلی/روزی روزگاری/مثل یک
لبخند/ایوان مدائن/خوابگردها/هشت بهشت/امام علی/همسایه ها/دزدان
مادربزرگ/آژانس دوستی/شلیک نهایی/آواز مه

کتابها:
من و نازی/ستاره/چیزی شبیه زندگی/دو مرغابی درمه/گلدان و آفتاب/پیامبر بی کتاب/دل شیر

علاوه بر اینها دو نوار با شعر و صدای حسین پناهی نیز منتشر شده است.«سلام خداحافظ» و « ستاره».

جوایز :

>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مهاجران)
[ دوره ?? جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ???? ]

>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
[ دوره ? جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ???? ]

>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
[ دوره ? جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ???? ]

>> برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
[ دوره ? جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ???? ]

تعدادی از اشعار معروف این هنرمند:

  • به بهشت نمیروم … اگر مادرم در آنجا نباشد
  • بی تو نه بوی خاک نجاتم داد، نه شمارش ستاره ها تسکینم، چرا صدایم کردی؟ چرا؟
  • بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !
  • با تو ، بی تو ، همسفر سایه خویشم و به سوی بی سوی تو می آیم
  • بر می گردم ، با چشمانم ، که تنها یادگار کودکی منند ، آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت ؟
  • من نمی بخشم اگه , جای پات بی جای پام , روی جایی حک بشه!

پیشنهاد میکنم که کتابهاش رو بگیرید و بخونید، البته اگه به عمق کلمات شعرهای او رسیده باشید…!

حسین پناهی در مورد کودکی خود اینچنین مینویسد:

در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!
فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می
درخشیدم! آن روز ها میلیون ها مشغله دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم!
از هیئت گل ها گرفته تا مهندسی سگ ها،از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای
باران ها و ابر ها،از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل
مشغولی شیرین ساعات بیداریم بودند! به سماجت گاو ها برای معاش، زمین و
زمان را می کاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم .
گذشت ناگزیر روزها و تکرار یک نواخت خوراکی های حواس، توفعم را بالا
برد!توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران
نوجوانیم بود!مشکلات راه مدرسه،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها
و کفش هایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمول مساحت ها،
اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد! هر جه بزرگ تر شدم به دلیل خود
خواهی های طبیعی و قرار دادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و
دورتر افتادم. .
این روز ها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقی خواهم ماند!تلاش
میکنم تا به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان،آن همه حرکت و
سکون را باز سازی کنم و بعضا نیر ضمن تشکر و سپاس از همه همنوعان زحمتکشم
که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفش
هایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای یک گذران سالم و ساده،
خود را در بحران های دروغ و دزدی دیوانه کنبم.
جرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم حال آنکه
ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم.در مقایسه با آن ظلمات سنگین و
عظیم “نبودن” بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.
بدبینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست!فقر و بیماری و تنهایی
مرگ ما،هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد!منظومه ها می چرخند و مارا با
خود می چرخانند.
ما،در هیئت پروانه هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش
نیستیم.برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان
باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت
را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هرمفهومی نشسته
ایم و همه ی چیز های تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم!به نظر
میرسد انسان اسانسورچی فقیری است که چزخ تراکتور می دزدد! البته به نظر
میرسد! … تا نظر شما چه باشد؟

در ابتدای کتاب “من و نازی” اینچنین نوشته: این
دفتر را به جواد یساری تقدیم میکنم، که عمری شرافتمندانه آواز خواند و
گمان نکنم فهمیده باشد که کتاب حضرت موسی انجیل است یا تورات!!!

یادش گرامی باد…






کلمات کلیدی :
¤ A.l.e.A.h.m.a.d ¤ | ساعت 5:17 عصر دوشنبه 88/4/22
نوشته های دیگران ( )

   1   2   3   4   5   >>   >

http://www.sedayedalat.com/fa/rss.aspx